افتاده بود روی مبل و به وحشتناک ترین شکل ممکن زجه میزد. این صدا من رو به یاد ختم پدربزرگ میانداخت. صورتش رو با شال مشکیش پوشونده بود و زیر لب به کوردی چیزهایی میگفت که متوجه نمیشدم. برای یک آن ترس MoonFesta...
ما را در سایت MoonFesta دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : moonfestao بازدید : 118 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:17